از نبودنت نه
ازآن زمانیکه بودی
ومیدیدی
که میشنیدی
اماساکت بودی
دلگیرم
که بعد ازمدتی
که من درغم ونگرانیت دست وپا میزدم
میامدی وراحت میگفتی
چه خبر!
000000000
از نبودنت نه
ازآن زمانیکه بودی
ومیدیدی
که میشنیدی
اماساکت بودی
دلگیرم
که بعد ازمدتی
که من درغم ونگرانیت دست وپا میزدم
میامدی وراحت میگفتی
چه خبر!
یادت هست؟!
لبخند میزدی!
خنده هایی که همیشه دوست داشتم!
خنده هایی که مرا عاشق تر میکرد!
گاهی از شدتش اشک ها درچشمان قشنگت حلقه می زد!
میگفتم:
وتو باز میخندیدی...ازته دل...بلند!!
یادت هست؟!
توعاشق شیرین زبانی هایم بودی ومن عاشق خنده هایت؟!
حالا ک نیستی:
سکوت دهن کجی محکمی است بر تمام شیرین زبانی هایم!
نومید نمیشوم
باز میگویم،
میدانم میشنوی زمانی که یاد آن دوچشمانی که عاشقت کرد افقی بی اختیار لبخند خواهی زد!!
باهمان اشکی که من عاشقش بودم!!
لبخندی که تمام دنیای من است!♥
دلم کمی خدا میخواهد...
کمی سکوت...
کمی دل بریدن میخواهد...
کمی اشک...کمی بهت...
کمی اغوش اسمانی...
کمی دور شدن ازاین ادم ها...!
کمی رسیدن به خدا...!!
یکی از پست های لاینم ک خیلی دوسش دارم
رویا هایم رابه سمسار دادم...
پشت شیشه ی مغازه نوشت:
کابوس های عاشقانه ...
به قیمت...
(جوانی)
به افتخار دوبوسه:موقعی که فرزند به دنیا میاید پدر بوسش میکند اما فرزند نمیفهمد
دوم موقعی که پدر فوت میکند فرزند صورتش را میبوسد اما پدر نمیفهمد...
به افتخار تمامی پدر های جهان
تو را در فرصت باورم،
میان دو لحظه روشن به سپیدی سبزه ها، هدیه گرفتم
و سرخ ها روئیدند و طلائیها آواز خواندند.
میان کوچه های سکوت و خاطره، یادت را به صورتگر صبح سپردم
تا ناز سرانگشتش را، با بوی آینه و باران، روی پاکی نامت، به یاد ماه و ماهتاب بکشد
امشب تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
از تو
خلاصه کردم
ای کاش می شد
یک
بار بگویم ” دوستت دارم ”
ای کاش فقط
تنها همین یک بار
تکرار می شد!
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه
می دانی چه تنهایم ؟
ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ آنچه ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺴﯽﺳﺖ ﮐﻪ
آن ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ آنچه ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮﯾﯽ!
ﻧﯿﻤﮑﺖﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺪ ﭼﯿﺪﻩﺍﻧﺪ …!